میدونین چیه؟ خودم میدونم خوب نمینویسم لازم به گوشزد نیست. ولی خوب من هیچوقت قصدم نوشتن ادیبانه نیست. فقط نوشتنه. بعدم اولین چیزی که جدی نوشتم مرداد ۸۷ بود،دوّمیش فروردین ۸۸، سومی هم نداشت، تا راه به فیس بوک باز شد. بله.. اینجوریاس. ولی ولی ولی حداقل میتونم به این امیدوار باشم که بالاخره منم پیشرفت میکنم، مگه نه؟! بله چرا که نه
خوب... حالا شد.
امروز روز بدی نبود... با رفیق شفیقم ، راهو () رفته بودیم قدم بزنیم بلکه این ریهها هوایی بخورن، ولی ترافیک بعدش حالگیری بود. قبلشم دانشگاه رفتم یه سر. میدونین؟! من دانشگاهمو دوست ندارم
اشکال نداره:د میگذره
در تلاش برای گذران وقت به سبکی جدید است اینجانب. آنگه که یافت ،شاد میشود. اینجا اومدن هم در راستای همین قضیهٔ در حال حاضر مهم بود
اتفاقا خیلی هم خوب می نویسی . همیشه که لازم نیست ادبی بنویسیم . اینطوری آدم راحت تر می تونه حرف دلش رو می زنه.
اما در مورد دانشگاه: ممکنه دانشگاه خیلی دلچسب نباشه اما فقط خودت و دوستات می تونین باعث بشین که دوران دانشگاه شیرین ترین دوران زندگیتون بشه.
در ضمن تبریک بابت وبلاگت (;