گر بپرسی راست ٬ گویم راست

هیچی ... فقط ترجیح میدم از اولی بخونی بترتیب

گر بپرسی راست ٬ گویم راست

هیچی ... فقط ترجیح میدم از اولی بخونی بترتیب

That's it? no!!!!!! ofcourse not

اوج ِ ماجرا تموم شد ... یعنی امیدوارم ... چیزی که نزدیک 3 سال منو می ترسوند بالاخره شد ! 

واژه ی "مردن" به تمامی ، چند روز گذشته ی منو وصف می کنه ... وجودی که ریخت ... خورد شد ... و باید که جمع می شد ... هم به تنهایی و هم نه به تنهایی ...  باس (باید) کمک کرد به او که باید ... به تمام زندگی ... که تغییر کرد ... ییهو!!!! ... 

همه ی وجودم فریاد شد ... انقدر که اینجا هم تاب نمی آورد اگه میومدم ... رفتم همونجا که باید ... همونجا که چندوقت بی خیالش شده بودم به خیال تحمل چنین روزی .... و چقدر من احمق بودم  ... دیگه از دست نمیدم  .... promise that 

I wish I was Special